گفتگو با سياوش دانشور
در باره جوانبى از سند "وظایف دانشجویان کمونیست"


يک دنياى بهتر: چرا این بیانیه ضروی شد؟ اهمیت آن در شرایط کنونی چیست؟
سياوش دانشور: دانشگاهها بويژه در سالهاى اخير يک کانون پرتحرک و فعال سياسى بوده است. همزمان تلاش براى قالب زدن حرکت و اعتراض دانشجو توسط جناحهاى حکومت و جريانات راست بدون وقفه در جريان بوده است. آنجا که نتوانسته اند با سرکوب و اخراج و تهديد دانشجويان معترض را ساکت کنند، تلاش کردند آنها را در چهارچوبهاى سياسى جناحهاى حکومت اسير کنند. اما اين تلاشها جملگى شکست خوردند. دو خرداد که روى دانشگاه حساب ويژه اى باز کرده بود در ١٨ تير پاسخش را گرفت و عبور از دو خرداد قبل از هر جا در دانشگاه عملى شد. چرخش انجمنهاى اسلامى و رشد گرايشات چپگرايانه در آنها، قبل از اينکه محصول تفحص و روشنگرى فردى در اين نهادها باشد، محصول فشار چپ و تمايلات چپگرايانه در دانشگاه و پايان دوره اين نهادهاى سرکوب است. نفس اينکه اسلاميون ديروزى و بقاياى "انقلاب فرهنگى" که روى دوش سرکوب چپ در دانشگاه دکانشان را برپا کردند، "دگر انديش" ميشوند، نشان ميدهد که روندهاى پايه اى ترى در جامعه و به طبع آن در دانشگاه در حال رشد و تکوين است. اين روندهاى پايه اى انعکاس خود را در شفاف شدن جدال چپ و راست در دانشگاههاى کشور بيان ميکند. بقاياى محصولات اختناق و مشخصا "انقلاب فرهنگى"، عليرغم تغييرات صورى در عقايد و نوع ابراز وجودشان، نتوانستند روند روآورى مجدد به چپ و کمونيسم را در دانشگاه بگيرند. تمام نسخه هايشان براى دانشگاه شکست خورد. دانشگاهها در سالهاى اخير بيش از هر مکان منعکس کننده تغييرات اجتماعى و سياسى بطور کلى بودند. عروج يک نسل جديد و آرمانگرا که اختناق و فقر و فلاکت و تبعيض اسلامى را نميپذيرد يک واقعيت انکارناپذير است. اما نکته اساسى اينست که تحول فکرى در دانشگاه و رو آورى به آرمانگرائى و نقد سوسياليستى و کارگرى، از روندهاى پايدارتر سياسى در جامعه و تقابلات طبقاتى تاثير ميپذيرد. نقد ضد کاپيتاليستى کارگر به سرمايه در ايندوره کمابيش جهت اعتراضى در دانشگاه را قالب زد. چپ در دانشگاه تدريجا به صداى اعتراض آزاديخواهانه در جامعه تبديل شد. اما اين چپ، عليرغم تاثيرى که از نقد مسلط ضد کاپيتاليستى و کارگرى در جامعه گرفته است، هنوز نيروى واقعى اش را به ميدان نکشيده است. اين چپ هنوز بنا به ميزان نفوذ و قدرتش ايفاى نقش نکرده است و استراتژى تدوين شده و سياستها و تاکتيکهاى روشنى ندارد. و مضافا اينکه هنوز اين چپ به گرايشات سنتى، ديدگاههاى شکست خورده جنبشهاى غير مارکسيستى، ناسيوناليستى و دمکراتيک و ايدئولوژيک آغشته است.
ضرورت تدوين سند وظايف دانشجويان کمونيست پاسخ به امر تشکل و اتحاد دانشجويان حول ديدگاهها و پرچم اعتراض سوسياليستى و کمونيستى کارگرى و خاتمه دادن قطعى به دوره زير حاشيه شدن چپ در اثر سرکوب گسترده است. اهميت اين سند بويژه بعد از اعتراضات سالهاى اخير و مشخصا ١٣ آذر اينست که دانشگاه و حرکت راديکال دانشجويان نيازمند يک جمعبندى و تبئين اوضاع و ترسيم اهداف و سياستهاى خود است. تلاش اين سند اينست که به حرکت و اعتراض دانشجوئى قالبى اجتماعى و راديکال و توده اى بدهد. وظايف کمونيستها و سوسياليستهاى دانشگاهها را تدوين کند. سنت مبارزاتى نوين را تقويت و نهادينه کند که اساسا محصول ايندوره و در پيوندى ناگسستنى با سنت اعتراض سوسياليستى طبقه کارگر است. هدف اين سند اين است که بدوا کمونيستهاى دانشگاههاى کشور را در ايندوره و در اين تناسب قوا متشکل و متحد کند و اين طيف را براى ايفاى نقش براى به ميدان کشيدن توده وسيع دانشجويان و تبديل دانشگاه به يک سنگر مبارزه سوسياليستى و برابرى طلبانه آماده کند.
يک دنياى بهتر: چرا وظایف دانشجویان کمونیست و نه وظایف دانشجویان هوادار حزب؟ تفاوتها چیست؟ اهمیت مساله در چیست؟ وظایف دانشجویان عضو حزب چه تفاوتهایی دارد؟
سياوش دانشور:کمونيستها موضوع کارشان جامعه و طبقه کارگر است نه خودشان. کمونيستها حزبى جدا از متن اعتراض سوسياليستى کارگر و جنبش سوسياليستى طبقه بطور کلى نيستند. کمونيستها آنجا که حزب خود را سر و سامان ميدهند نيز تلاش ميکنند که حزبشان را برمتن اعتراض اجتماعى بسازند. ما قصد تشکيل حزب در خود و براى خود نداريم و ابدا به آن علاقه اى نداريم. همينطور وظايف يک کمونيست در جدال بيوقفه طبقاتى که به اشکال متنوعى بروز ميکند قابل تعريف است و نه اولويتهاى صرفا حزبى. نکته ديگر اينست که تعداد کمونيستها بسيار وسيعتر از کمونيستهاى متشکل در يک حزب سياسى کمونيستى است. يک وجه مهم تلاش ما اينست که سنت مارکسيستى و کارگرى و کمونيستى در دانشگاه تثبيت و به نرم فعاليت کمونيستها تبديل شود. اين جهتگيرى ما در جنبش کارگرى و ديگر جنبشهاى آزاديخواهانه و برابرى طلبانه نيز اولويت اول است. حزب براى ما تنها يک تعين خاص از اعتراض واقعا موجود و جارى سوسياليستى است. در نتيجه وظايف دانشجويان کمونيست و نه وظايف دانشجويان هوادار حزب مد نظر ماست. در سنت چپ غير مارکسيست و غير کارگرى معمولا شاهد تشکيل سازمانهاى دانشجوئى ويژه هر سازمان و حزب سياسى بوديم. سازمان "پيشگام"، سازمان "دانشجويان مبارز"، سازمان دانشجوئى و دانش آموزى "دال دال" و غيره نمونه هاى قديمى و آشناى سنتهاى تشکل چپ راديکال در دانشگاهها بودند. ما بر وظايف دانشجويان کمونيست و تبئين اين وظايف با اهداف جنبش طبقاتى و اعتراض سوسياليستى کارگر در جامعه تاکيد داريم. آنها بر جذب دانشجويان و کارگران به سازمان خود و ايجاد واحدهاى حزبى و سازمانى دانشجويان و کارگران تاکيد داشتند. سبک کار ما و نگرش ما به مقوله سازماندهى در اساس متفاوت است. اهميت اين مسئله اينجاست که اولا، تلاش ما اينست که چپ بطور کلى در مقابل راست در جامعه و دانشگاه قويتر بيرون بيايد. ثانيا، چپ استراتژى و سياست خود را به منفعت و استراتژى و سياست سوسياليستى و کمونيستى کارگرى پيوند زند. ثالثا، سبک و روش کار و فعاليت اجتماعى نوينى را پايه گذارى کنيم که با سنتهاى جنبش طبقاتى ما در تناقض نيستند. رابعا، به کمونيسم کارگرى بعنوان يک ترند بانفوذ و بستر عمومى چپ جامعه تعين سياسى بدهيم.
آيا اين سياست در تقابل با سازماندهى اخص حزبى نيست؟ از نظر ما خير. کمونيستهاى کارگرى در دانشگاه در اشکال مختلفى ميتوانند متشکل شوند و فعاليتهاى معينى را در دستور بگذارند. در تناسب قواى تغيير يافته ترى ميتوان دفاتر حزب را همه جا دائر کرد. اما نهايتا حزب ابزار مبارزه متشکل کمونيستى در جامعه است و کمونيستهاى متشکل در يک حزب سياسى بايد قادر باشند در هر مبارزه معين راه حل و سياست و روشهاى سازمانگرى و سبک کار اجتماعى خود را بدست دهند و براين مبارزات حاکم کنند. وظيفه يک عضو حزب تلاش براى همان اهدافى است که در برنامه حزب در خطوط کلى بيان شده است. مشخص تر عضو و هوادار حزب، مستقل از هر اعتراض و افت و خيز در جامعه، بايد قادر باشد کار کمونيستى بکند. بايد کمونيسم و نقد کمونيستى کارگرى به وضع موجود را مرتبا ميان جامعه و هر اعتراض برحق ببرد. بايد تلاش کند کمونيستها را متشکل کند و هم جنس هاى خود را مرتبا زياد کند. نشريه و ادبيات حزب را تکثير و توزيع کند. براى به کرسى نشاندن نقد مارکسيستى و کمونيستى کارگرى به پرچم هر اعتراضى تلاش کند. و بالاخره وظيفه يک کمونيست و دانشجوى عضو حزب اينست که در محيط خود و در اعتراضات موجود نقش اساسى ايفا کند. محمل و لولاى تشکل و اتحاد سوسياليستها و آزاديخواهان دانشگاه باشد. ما اعضا و هواداران حزب را به فعاليت جدى و آگاهانه حول سند وظايف دانشجويان کمونيست فراميخوانيم.
يک دنياى بهتر:این بیانیه به سازماندهی کمونیستی خود دانشجویان کمونیست اشاره ای نکرده است؟ چرا؟ این سازماندهی از نقطه نظر شما چه مختصاتی دارد؟
سياوش دانشور: دانشجويان کمونيست داراى گرايشات متفاوتى هستند. تنوع فکرى در دانشگاه و در جامعه را بايد فرض گرفت. وانگهى اين بخشهاى مختلف ميتوانند و مستقل از خواست و اراده ما در جمعها و محافل خود ويژه شان متشکل ميشوند. ايجاد سازمانى براى دانشجويان چپ يا کمونيست نه به امر تحزب سياسى و تعلقات سياسى و احتمالى دانشجويان پاسخ ميدهد و نه به مسئله تشکل توده اى دانشجويان. بايد بين کار علنى و کار مخفى و اشکال ابراز وجود ايندو تفاوت قائل شد. کمونيستها هميشه تمايل به اين دارند که در حزب يا جمعهاى همفکر خود متشکل شوند و يا از سنتهاى سياسى معرفه اى تاثير بپذيرند و تلاش شان را با آن هماهنگ کنند. سازمان کمونيستهاى کارگرى دانشگاه که هدف و استرانژى و سياست واحدى را دنبال ميکنند البته ضرورى است. مختصات و دامنه اين نوع تشکل همواره ثابت نيستند. اختناق محدوديتهائى را به نوع تشکل پذيرى تحميل ميکند و معمولا چنين تشکلهائى، تشکل فشرده کمونيستها هستند. تشکلى که برنامه و سياست اش را بيرون جمع خود و در محيط فعاليت شان به اجرا ميگذارد. به هر حال و مستقل از اينکه کمونيستهاى دانشگاه در چه اشکال حزبى و غير حزبى متشکل ميشوند، وظايفى که پيش رو ميگذارند و مبارزه آنها براى تبديل دانشگاه به يک سنگر مبارزه سوسياليستى تلاشى علنى است. لذا رهبر و فعال اعتراض و حرکت دانشجوئى، هر تعلقى که داشته باشد، امرى اجتماعى دارد و ناگزير است که بينش و سبک کار اجتماعى اى داشته باشد. راستش به نظر من و اساسا کمونيستها نميتوانند در اشکال موثر ديگرى فعاليت کنند. شما عليرغم تعلق حزبى و سياسى به يک جريان معين، و عليرغم داشتن سازمان و کميته و جمع کمونيستى واحد، بالاخره بايد براى تاثيرگذارى بر اوضاع بيرون و اينجا دانشگاه به فعاليت علنى و اجتماعى روبياوريد. آن بخش فعاليت که مخفى است و بايد از ديد پليس سياسى مخفى نگهداشته شود، همان تعلق حزبى و عضويت در جمع کمونيستهاى متعلق به يک گرايش معين سياسى است. اما فعاليت و کار کمونيستى چه در دانشگاه، چه در جنبش کارگرى و هر جنبش اجتماعى ديگر، تلاشى علنى و مبتنى بر درک مقدورات و شناخت محدوديتهاى اختناق و تلاش براى دور زدن و نفى آن است.
يک دنياى بهتر: در دوره ای ارگانهای تبلیغی رژیم از غلبه "شبح لنین" در دانشگاه صحبت میکردند. در این روزها از غلبه فکری "حکمت" و "کمونیسم کارگری" صحبت میکنند. آیا به یک واقعیت اشاره دارند؟ تفاوتها چیست؟
سياوش دانشور: رژيم اسلامى و کلا راست همواره ترس و وحشتش را از رشد چپ مارکسيست اعلام کرده است. "شبح لنین" به رشد روز افزون چپ در دانشگاه و رواج مجدد انقلابيگرى سوسياليستى اشاره داشت که آن را خطرى در قبال پروژه هاى دست راستى خودشان ميديدند. و البته اطلاق "شبح لنین" به دانشگاه يک هدفش اينست که در جامعه خبرى نيست! اين "شبح" در هر اعتراض کارگرى قابل مشاهده است اگر چشم بصيرت وجود داشته باشد. هشدار به همديگر در باره "شبح لنین" و نصيحت دانشجويان به چپ نوع کائوتسکى و سوسيال دمکراتيک يا چپ پست مدرنيستى، همه  وحشت از رشد راديکاليسم و سوسياليسم در دانشگاه را منعکس ميکرد. يک وجه اين تلاش در ارگانها و روزنامه هاى حکومتى و نيروهاى دست راستى اپوزيسيون مجاز، در واقع درخواستى ملتمسانه براى سرکوب چپ بود. سياستهاى دفتر تحکيم و ملى مذهبى ها همين بود. آنها نگران اين بودند و هستند که با رشد چپها امکان جست و خيزهاى درباريشان زير پوشش سوبسيد سياسى جناحهاى حکومتى ناممکن ميشود. خاصيت اين نيروها در دانشگاه در جمهورى اسلامى منزوى کردن چپ بود. اما اگر انجمن اسلامى دارد ديدگاههاى چپ سنتى و منسوخ را جذب ميکند و يا در ميان توده دانشجو گرايش به برابرى طلبى سوسياليستى رشد ميکند، آنوقت اين ارگانهاى دست ساز حکومتى ديگر خاصيت شان را از دست ميدهند. تبليغات حول "شبح لنین" هم ترس از رشد چپ را منعکس ميکرد و هم درخواستى درون خانوادگى راست براى سرکوب چپ بود.
اما اينها تدريجا ناچار شدند که از غلبه فکری "حکمت" و "کمونیسم کارگری" سخن بگويند. اين يک واقعيت است که وقتى از زبان اينها و بويژه سپاه پاسداران بيرون مى آيد، بايد به هدف دوگانه آن دقت بيشترى کرد. اولا، سخن گفتن از تمايل به انقلابيگرى لنينى بايد خود را در اشکال متعينى روشن کند. در ايران کتابهاى مارکس هم منتشر و توزيع ميشود. کارى به ترجمه هاى آن و مقدمه نويسى هاى پست مدرنيستى و ضد کمونيستى آنها فعلا ندارم. اما اشاره به حکمت و کمونيسم کارگرى، در واقع تلاش دارد که به هر سوسياليستى بگويد که با "نيروهاى برانداز" در رابطه است. اينها همزمان که مجبورند اعتراف به رشد کمونيسم کارگرى و نفوذ فکرى منصور حکمت کنند، همزمان براى دانشجويان مبارزه و سوسياليست پرونده درست ميکنند. اطلاعيه وزارت اطلاعات بعد از دستگيرهاى اخير اين هدف امنيتى و اطلاعاتى را بخوبى بيان ميکند. پيشتر هم در پلميکهاى دانشجويان و در نشريات دانشجوئى زدن اين مهر به هر سوسياليست و کمونيست انقلابى براى ترساندن از نيروهاى امنيتى و ساکت کردن او رايج بود.
از نظر کمونيسم کارگرى مجموعه ديدگاههائى که سرتيتر "لنينيسم" را به آن دادند به ايران قابل تعميم نيست. لنين بعنوان يک رهبر صالح انقلاب کارگرى و يک پراتيسين کمونيست که عنصر اراده انقلابى را برجسته ميکند، و اين در اساس چيزى جز ماترياليسم پراتيک مارکس نيست، براى کمونيسم کارگرى تماما معتبر است. اما بکار بستن نعل به نعل ديدگاهها و سياستهاى لنين در انقلاب روسيه در شرايط امروز ايران، نه اصولى است و نه به درکى صحيح از مارکسيسم و استفاده از تجارب انقلاب اکتبر روسيه و جنبش سوسياليستى طبقه کارگر متکى است. در جوانب مختلفى ديدگاههاى کمونيسم کارگرى و منصور حکمت عميق تر و از زاويه تئورى مارکسيستى جديدتر و با مشخصات ايندوره مبارزه طبقاتى و موقعيت سرمايه دارى منطبق تر است.
يک دنياى بهتر: آینده فضای سیاسی در دانشگاه را چگونه می بینید؟ مطلوب ترین شرایطی که حزب اتحاد کمونیسم کارگری برای آن تلاش میکند، کدام است؟
سياوش دانشور: جمهورى اسلامى در ايندور به سرکوبى دست زد اما به هدفش که ساکت کردن دانشگاه بود نرسيد. دانشگاه آخرين سنگرى است که جمهورى اسلامى بايد خواب ايجاد سکوت گورستانى در آن را ببيند. اين کار مستلزم زدن جامعه و مشخصا جنبش کارگرى در يک مقياس وسيع است. اين نه در توان اينها و نه در امکانات امروزشان است. جناحهائى در حکومت دنبال فرصتى براى خون ريختن و ايجاد يک فضاى رعب و وحشت به سياق سالهاى دهه شصت هستند. اينها همه شان در قتل عام مردم و پرده هاى خونين سرکوب مردم دست داشتند. اگر تاکنون نتوانسته اند اين سناريو را تکرار کنند، نه از نخواستن شان بلکه از ناتوانى شان سرچشمه ميگيرد. ما بويژه موظفيم روشهائى را اتخاذ نکنيم که خون پاشيدن به اعتراض مردم چرا با قربانى گرفتن از کمونيستها گره بزنند. فضاى دانشگاه نميتواند مستقل از فضاى اعتراضى و نبض عمومى جامعه باشد. بدرجه اى که اعتراض و نخواستن و تلاش براى تغيير در جامعه در جريان است، بازتاب آن را در دانشگاه در اشکال متعين تر ميتوان ديد. خطر جنگ و فضاى تبليغات جنگى و کوبيدن برطبل سوراخ ناسيوناليسم ايرانى، فرجه اى براى رژيم بود تا در داخل کشور مردم را بکوبد. اين امر به دانشگاه هم رسيد. امروز و تا اطلاع ثانوى اين بهانه را ندارند و در معضلات ديگرشان گير کردند. همين مسئله کمبود گاز و سرماى شديد نشان داد که اين رژيم تا چه اندازه پوک و ناتوان از رفع مايحتاج مردم است. ميتوان تصور کرد که وقوع يک جنگ فرضى چه مصيبتى ميتواند صرفا از زاويه کمبود مايجتاج مردم ببار آورد.
فضاى سياسى دانشگاه با سرکوبهاى اخير زياد جابجا نميشود. ترديدى نيست فعالين در نوع فعاليت و ارزيابى شان دقيق ميشوند و به نظر ما هم بايد بشوند. تشخيص دقيق تناسب قوا و مقدورات و اجتناب از هر نوع چپ روى کودکانه يک شرط مهم فعاليت کمونيستها در شرايط علنى و نيمه علنى تحت حاکميت يک رژيم تا مغز استخوان جنايتکار است. اما مستقل از اين تجارب که بايد بدقت بررسى شوند، ما با يک نسل طرفيم که نميتواند در قبال آينده اش بى تفاوت بنشيند و يا در مقابل تعديهاى رژيم ساکت بنشيند. اين نسل جديد سر جنگ با رژيم اسلامى دارد. اين نسل براى رژيم اسلامى قابل مهار نيست. نه رژيم اسلامى ميتواند به سازشى با اين نسل برسد و نه ميتواند در مقابل آن ساکت باشد. نتيجه تاکنونى اينبوده که سياست سفت کن شل کن و دستگيرى و محروميت را پيش برده است. اما نهايتا آنچه که براى هر ناظرى قابل ديدن است اينست که در مجموع رژيم اسلامى عقب رفته و اين نسل تمايلات خود را کم کم به نرم زندگى و رفتار اجتماعى و بيان اعتراضى تبديل کرده است. دانشگاه بيانى از اعتراض اين نسل است و به اين اعتبار فضاى آن متاثر از تلاش اين نسل براى بهتر زيستن قرار ميگيرد.
حزب اتحاد کمونيسم کارگرى براى شرايطى تلاش ميکند که عملا رژيم در دانشگاهها هيچ کاره باشد و يا توان مقابله با دانشجويان را نداشته باشد. سياست ما تبديل دانشگاه به يک مرکز فعال و پيشرو سياست ايران و تبديل آن به يک الگو براى مبارزات نسل جوان در ايران و منطقه است. واين به تنهائى در دانشگاه و مستقل از جامعه ممکن نيست. اين را همواره بايد تاکيد کرد که حرکت سياسى در دانشگاه، تابعى از موقعيت عمومى جنبش اجتماعى و اعتراض سوسياليستى طبقه کارگر است. با اين فرض و با تلاش براى ايجاد يک پيوند ارگانيک دانشگاه و بستر اصلى سوسياليسم کارگرى در جامعه، ما براى تبديل دانشگاه به تريبون اعتراض آزاديخواهانه جامعه و نسل جديد تلاش ميکنيم. دانشگاه را بايد به صاحبان اصلى آن بازگرداند. *

دیگر مصاحبه ها و میزگردهای انجام شده